هوش مصنوعی:
این شعر از درد و رنج عشق ناکام و تلخیهای زندگی سخن میگوید. شاعر از مرگ به عنوان داروی سودمند یاد میکند و از عشق و جنونی میگوید که باعث آتش گرفتن دل شده است. او از نامرادیها و محنتهای زندگی شکایت دارد و طالع خود را مقصر میداند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مرگ و رنجهای عاطفی ممکن است برای گروههای سنی پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۹
وای که تلخ شد دوا، بر دل پرگزند ما
مرگ بود نه زندگی، داروی سودمند ما
از دو لبت نصیب ما، ناز و عتاب میشود
وه که شراب تلخ شد، از تو گلاب و قند ما
عاقبت مراد ما چون همه نامرادیست
چیست بیکدو جام می اینهمه زهرخند ما
عشرت یکزمان ما محنت جاودانه شد
بین که چه کار میکند طالع ارجمند ما
بر سر دار شعله زد آتش دل، همین بود
پیش بلندهمتان مرتبه ی بلند ما
غمزه ساقی ارچنین کار کند در استخوان
عشق و جنون برآورد دود زبند بند ما
نیست فغانی آنکه دست از تو رها کند دگر
باش که صید اینچنین کم جهد از کمند ما
مرگ بود نه زندگی، داروی سودمند ما
از دو لبت نصیب ما، ناز و عتاب میشود
وه که شراب تلخ شد، از تو گلاب و قند ما
عاقبت مراد ما چون همه نامرادیست
چیست بیکدو جام می اینهمه زهرخند ما
عشرت یکزمان ما محنت جاودانه شد
بین که چه کار میکند طالع ارجمند ما
بر سر دار شعله زد آتش دل، همین بود
پیش بلندهمتان مرتبه ی بلند ما
غمزه ساقی ارچنین کار کند در استخوان
عشق و جنون برآورد دود زبند بند ما
نیست فغانی آنکه دست از تو رها کند دگر
باش که صید اینچنین کم جهد از کمند ما
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.