۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹

وای که تلخ شد دوا، بر دل پرگزند ما
مرگ بود نه زندگی، داروی سودمند ما

از دو لبت نصیب ما، ناز و عتاب میشود
وه که شراب تلخ شد، از تو گلاب و قند ما

عاقبت مراد ما چون همه نامرادیست
چیست بیکدو جام می اینهمه زهرخند ما

عشرت یکزمان ما محنت جاودانه شد
بین که چه کار میکند طالع ارجمند ما

بر سر دار شعله زد آتش دل، همین بود
پیش بلندهمتان مرتبه ی بلند ما

غمزه ساقی ارچنین کار کند در استخوان
عشق و جنون برآورد دود زبند بند ما

نیست فغانی آنکه دست از تو رها کند دگر
باش که صید اینچنین کم جهد از کمند ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.