هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و جدایی می‌نالد و از بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که اعتبارش نزد دیگران از بین رفته و امیدهایش بر باد رفته است. شاعر از داغ دل و آرزوی معشوق می‌سوزد و احساس می‌کند که حتی دوستانش به دشمنانش تبدیل شده‌اند. او از سنگدلی معشوق و روزگار ناسازگار شکایت دارد و احساس می‌کند که در غیاب معشوق، هیچ جایگاهی در شهر و دیار ندارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده مانند عشق ناکام، شکایت از معشوق و احساس تنهایی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۲۰

زبسکه داشتی ای گل همیشه خوار مرا
نماند پیش کسان هیچ اعتبار مرا

بسی امید بدل داشتم چو روی تو دید
زدست رفت و نیامد بهیچ کار مرا

عجب اگر نروم از میان که مجنون دوش
بخواب آمد و بگرفت در کنار مرا

هنوز سوزدم از داغ آرزوی تو دل
گهی که لاله دمد از سر مزار مرا

دوای خود زکه جویم که تا تو برگشتی
شدست دشمن جان آنکه بود یار مرا

نه من زسنگ جفای تو دل شکسته شدم
که در فراق، چنین ساخت روزگار مرا

بشهر و کوی فغانی کسم نمیباید
که نیست بی مه خود هیچ جا قرار مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.