هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، غزلی عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد فراق و عشق سخن میگوید. او از ناملایمات روزگار و بخت ناسازگار شکایت میکند، اما در عین حال به عشق و امید به دیدار معشوق پایبند است. تصاویر شعری مانند «خراش سینه»، «آبگینه»، «ستاره تیره»، و «جام جم» به زیبایی احساسات شاعر را بیان میکنند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای به کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد تا به طور کامل درک شوند.
شمارهٔ ۴۷
خراش سینه شد امروز عیش دینه ی ما
چه سنگ بود که آمد بر آبگینه ی ما
ستاره تیره و طالع ضعیف و بخت زبون
بقرنها نتوان یافتن قرینه ی ما
شکست گرمی بازار گنبد مینا
چو آفتاب تو پیدا شد از مدینه ی ما
تو دور میروی از راه ورنه نزدیکست
رهی بسوی تو باز از شکاف سینه ی ما
زحال خویش نگردد چنانکه نقش نگین
در آب و آتش اگر افگنی سفینه ی ما
چه جای جام جم اکنون که عشق شد ساقی
زلال خضر بود جرعه ی کمینه ی ما
تو دوست باش فغانی و بد مگردان دل
ببند خلق جهان، گو کمر بکینه ی ما
چه سنگ بود که آمد بر آبگینه ی ما
ستاره تیره و طالع ضعیف و بخت زبون
بقرنها نتوان یافتن قرینه ی ما
شکست گرمی بازار گنبد مینا
چو آفتاب تو پیدا شد از مدینه ی ما
تو دور میروی از راه ورنه نزدیکست
رهی بسوی تو باز از شکاف سینه ی ما
زحال خویش نگردد چنانکه نقش نگین
در آب و آتش اگر افگنی سفینه ی ما
چه جای جام جم اکنون که عشق شد ساقی
زلال خضر بود جرعه ی کمینه ی ما
تو دوست باش فغانی و بد مگردان دل
ببند خلق جهان، گو کمر بکینه ی ما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.