۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۱

خود رای من بخلوت رازت پناه چیست
در بسته یی بروی غریبان گناه چیست

بیرون خرام و کشته ی دیرینه زنده کن
تا خلق بنگرند که صنع اله چیست

وه گر تو یکدو شب بسر کو در آمدی
پیدا شدی که کوکبه ی مهر و ماه چیست

دارد هوای خاک درت عاشق غریب
بر عزم کار بسته میان شرط راه چیست

زین غمزه و اشارت دانسته هر طرف
معلوم شد که گوشه ی چشم و نگاه چیست

از بسکه خون بحال دل خود گریستم
آگه نمی شوم که سفید و سیاه چیست

زین آه دردناک، فغانی چه فایده
چون یار بیغم تو نداند که آه چیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.