هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و محنت‌های عشق و فراق می‌گوید. او از جفاهای معشوق، انتظار طولانی برای دیدار، حسرت و ناامیدی، و غم‌های پنهان در دل سخن می‌گوید. هرچند امید به دیدار دارد، اما این انتظار باعث بی‌قراری و رنج بیشتر شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده مانند فراق، ناامیدی و رنج عشق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و حرمان نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۸۱

از جور گلرخان دل من خوار و زار شد
چندان جفا کشید که بی اعتبار شد

ای آرزوی دیده و دل بهر دیدنت
عمرم تمام صرف ره انتظار شد

حیرت نصیب دیده ی شب زنده دار گشت
حرمان حواله ی دل امیدوار شد

رفتیم بیرخ تو به نظاره ی چمن
بر هر گلی که دیده فگندیم خار شد

در گریه اختیار ندارم که دیده ام
از گریه در فراق تو بی اختیار شد

گفتم رخت بینم و گیرد دلم قرار
آن خود بلای جان من بیقرار شد

از جلوه ی تو آه فغانی علم کشید
در دل غمی که داشت نهان آشکار شد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.