۱۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۲

تو آن گلی که مه آسمان جبین تو بوسد
ملک ز سد ره فرود آید و زمین تو بوسد

چنان لطیف مزاجی که جای بوسه بماند
اگر نسیم صبا برگ یاسمین تو بوسد

رود نشانه ی دندان حسرت از لب عاشق
دمی که می دهی و دست نازنین تو بوسد

بخوبی آنکه سر از جیب آفتاب برآرد
هنوز دل نپسندد که آستین تو بوسد

کسی که مهر خموشی بلعل نوش لبان زد
در آرزوست که بگذاری و نگین تو بوسد

بمکتب تو ملازم بود فرشته ی رحمت
که رشحه ی قلم سحر آفرین تو بوسد

نخورد عاشق لب تشنه می ز جام مرصع
ازین هوس که مگر لعل آتشین تو بوسد

ببین که تا بچه غایت رسید شوق فغانی
که در خیال، دهان چو انگبین تو بوسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.