۱۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۰

ماتم نشست و کوکبه ی سور شد بلند
صد نیزه در حوالی ما نور شد بلند

گلبانک میفروش بدردی کشان رسید
پنداشتی که زمزمه ی صور شد بلند

تا روی بسته بود دم خلق بسته بود
این غلغل از نظاره ی منظور شد بلند

معشوق در کنار دهد روشنی بدل
زان آتشم چه سود که از دور شد بلند

در هر سری ز نشأه ی توحید باده ییست
زین اعتبار دعوی منصور شد بلند

آباد باد میکده کز فتنه ایمنست
نخلی کزین سراچه ی معمور شد بلند

آن روز نقد هستی ما نذر باده شد
کز طرف باغ طارم انگور شد بلند

ساقی بیار باده که عید صیام رفت
وز دیدن تو ناله ی طنبور شد بلند

بادا بقای پیر که از فیض جام او
افسانه ی فغانی مخمور شد بلند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.