۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۰

ساقی چه بود باده و زین آب چه خیزد
من تشنه ی عشقم ز می ناب چه خیزد

گل دیده نیفروزد و مه دل نرباید
مقصود تویی از گل و مهتاب چه خیزد

خنجر مکش از دور که من صید هلاکم
نزدیکتر از این غضب و تاب چه خیزد

در هم مکش ابرو ز تمنای دل من
جز حاجت درویش ز محراب چه خیزد

چون تیر تو خوردیم چرا تیغ کشد غیر
تسلیم چو شد صید ز قصاب چه خیزد

در خواب شد آنشوخ بشکلی که مرا کشت
تا باز چه بنماید و زین خواب چه خیزد

اشک تو نیار گل مقصود فغانی
پیداست کزین قطره ی خوناب چه خیزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.