۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۳

افغان که دل به هیچ مقامم نمی کشد
کس جرعه یی شراب ز جامم نمی کشد

آزرده ام چنانکه به گلگشت کوی تو
دل هم به اختیار تمامم نمی کشد

دست من و میان تو زین نازکان شهر
چابکتر از تو کس چو بدامم نمی کشد

بیگانه ام ز نقل و شرابی که بی تو است
اندیشه ی حلال و حرامم نمی کشد

دل می برد فرشته و ره می زند پری
رغبت به سوی هیچکدامم نمی کشد

امروز هم به وعده مرو آفتاب من
کاین داغ جانگداز بشامم نمی کشد

این عزتم تمام که در سال و مه کسی
بار دعا و ننگ سلامم نمی کشد

جز عشق خانه سوز فغانی دگر نماند
همصحبتی که ننگ ز نامم نمی کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.