هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و آرزوهای برآورده نشده سخن می‌گوید. شاعر از ناتوانی در چیدن گل از باغ معشوق، شنیدن سخنانش، و حتی آه کشیدن از درد عشق می‌نالد. او اشاره می‌کند که بدون درد و غم، لذت زندگی معنایی ندارد و حتی رندان نیز از تمسخر در امان نیستند. در نهایت، شاعر تأکید می‌کند که با وجود همه سختی‌ها، باز هم نمی‌تواند از معشوق دل بکند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و حسرت‌آلود است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناختی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۵۸

ما را گلی از باغ تو چیدن نگذارند
چیدن چه خیالیست که دیدن نگذارند

بهر سخنی از لبت ای غنچه ی خندان
چون گل همه گوشیم شنیدن نگذارند

هر جا که شود آینه ی روی تو پیدا
آهی ز سر درد کشیدن نگذارند

بی چاشنی درد و غم از ساغر مقصود
یک جرعه بدلخواه چشیدن نگذارند

ما را ز نمکدان تو ای کان ملاحت
غیر از جگر پاره گزیدن نگذارند

این طرفه که رندان خرابات مغان را
پیراهن ناموس دریدن نگذارند

هرچند کشد سرزنش خار فغانی
او را گلی از باغ تو چیدن نگذارند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.