هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی و جمال معشوق و اهمیت دیدار او سخن می‌گوید. او عید را بهانه‌ای برای بیان عشق و اشتیاق خود به معشوق می‌داند و تأکید می‌کند که هیچ عیدی به پای صبح دیدار معشوق نمی‌رسد. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند عشق، زیبایی، و ارزش زمان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۶۱

کدام عید که حسن تو صد شهید ندارد
صباحتی که تو داری صباح عید ندارد

غنیمتست زمانی مه جمال تو دیدن
که عید وصل بتان مدت مدید ندارد

چه حاصل از نظر پاک ما و دیده ی روشن
چو چشم مست تو پروای اهل دید ندارد

یبا که بهر تو بازست دیده ها بسر راه
در خزانه ی اهل نظر کلید ندارد

کسی مناظره با من کند ز دیدن رویت
که هیچ آگهی از مصحف مجید ندارد

غلام همت پیر مغان و حکمت اویم
چرا که او ستم و جور بر مرید ندارد

رسید عید و ندید آن مه جمال، فغانی
که چشم مرحمت از طالع سعید ندارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.