۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۳

آنچه من می کشم از عشق تو مجنون نکشید
وانچه من دیدم ازین واقعه فرهاد ندید

آه ازان رمز و اشارت که میان من و تو
رفت صد گونه سخن بیمدد گفت و شنید

غنچه ی عیش من از گلشن جنت نشکفت
بر دلم از چمن وصل نسیمی نوزید

دیدنش می برد از آینه ی دیده غبار
این خط سبز که از صفحه ی روی تو دمید

مستی و تشنگی جرعه کشان کرد فزون
از لب لعل تو آن قطره که در باده چکید

دل که بو از شکن طره مشکین تو برد
یافت سر رشته ی امید و بمقصود رسید

شهد نوشین ترا مژده که از زهر فراق
شد فغانی بتمنای وصال تو شهید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.