هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، غزلی عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد عشق، نگاه معشوق و آرزوهایش سخن می‌گوید. او از شوخ‌چشمی معشوق، دل‌آزردگی خود و تمایل به تماشای او می‌گوید. همچنین، ترس از سوداهای بیهوده و دردهای عشق را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه این شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۰۸

عیدست و هر سو جلوه گر شوخ دلارای دگر
دارم من خونین جگر میل تماشای دگر

چون عقد زلفی بنگرم پیچد دل غم پرورم
ترسم که افتد در سرم بیهوده سودای دگر

دارم دل صد پاره یی از غمزه ی خون خواره یی
گردم پی نظاره یی هر دم بمأوای دگر

نبود بصد دام هوس بر آن غزالم دسترس
بیخود ز بویش هر نفس افتم بصحرای دگر

چون غنچه از چاک درون جیب و کنارم پر ز خون
او در قبای نیلگون دامن کشان جای دگر

تا چند ای پیمان شکن قصد من خونین کفن
امروز رحمی جان من چون هست فردای دگر

چشمت چو قصد خون کند ناز و جفا افزون کند
مسکین فغانی چون کند یا رب تمنای دگر
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.