هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا بیانگر دلبستگی عمیق شاعر به معشوق و آرزوی وصال با اوست. شاعر از ذرات وجودش تا موهای سرش را به عشق معشوق پیوند می‌زند و از گرفتاری‌های دنیوی می‌نالد. او از غم و محنت شکایت دارد اما همچنان به امید رسیدن به معشوق و لذت وصال اوست. شعر پر از استعاره‌های زیبا مانند زلف مشگین، لعل شکرخند، و جام لعل است که همگی نشان‌دهنده‌ی عشق و اشتیاق شاعر هستند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و شناخت ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۱۱

ای مرا هر ذره با مهر تو پیوندی دگر
هر سر مویی به وصلت آرزومندی دگر

بگسل از دام گرفتاری که بر هر ذره اش
از کمند زلف مشگین بسته یی بندی دگر

منکه همچون غنچه دارم با لبت دلبستگی
کی گشاید کارم از لعل شکر خندی دگر

دل گرفتار غم و در دست یکبارش مسوز
از برای محنتش بگذار یکچندی دگر

آرزوی جام لعلت هر نفس بی اختیار
می کشد در موج خیز فتنه خرسندی دگر

چون نهال ناز پرورد قدت صورت ببست
از زلال شیره ی جانها نی قندی دگر

نیست بالاتر ز طاق آن دو ابروی بلند
بر زبان عشقبازان تو سوگندی دگر

از من بدروز، بی سامان تری در روزگار
مادر گیتی ندارد یاد فرزندی دگر

بر نمی گیرد فغانی از رهت روی نیاز
گرچه می گیرد ز نازت هر زمان پندی دگر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.