۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۳

خط گرد خال آن لب میگون زیاده تر
دردم زیاد بود شد اکنون زیاده تر

حسنت زیاده باد که هر روز می کنی
خوبی زیاده شیوه ی موزون زیاده تر

کردی چنان عتاب که در سینه کار کرد
حسن عبارت از لب میگون زیاده تر

عاشق چه غم خورد که عنان را ز دست داد
سوزد دل قبیله ز مجنون زیاده تر

از مجلس تو کشته برندم که ساخت دل
شور درون خانه ز بیرون زیاده تر

ظرفم مبین حقیر که گر ساقیم تویی
خواهد شد این سفال ز جیحون زیاده تر

خیزد هزار ذره ز هر گام توسنت
هر ذره یی ز ملک فریدون زیاده تر

یک روز صرف مجلس میخواره ی منست
هستی هر حریف ز قارون زیاده تر

عمرم وبال گشت فغانی که دیده است
آب حیات را الم از خون زیاده تر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.