هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق، انتظار، رنج‌های عاشقانه و ارزش لحظات زندگی سخن می‌گوید. او از انتظار کشیدن برای معشوق، ارزش نهادن به زمان حال و رنج‌های ناشی از حسادت دیگران می‌نویسد. همچنین به مفاهیمی مانند فقر، ثروت و سعادت اشاره می‌کند و در نهایت از یادآوری خاطرات گذشته احساساتی می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۳۵

ببستر افتم و مردن کنم بهانه ی خویش
بدین بهانه مگر آرمش بخانه ی خویش

بسی شبست که در انتظار مقدم تو
چراغ دیده نهادم بر آستانه ی خویش

بیا که هر که بدانست قیمت دم نقد
بعالمی ندهد عیش یکزمانه ی خویش

بعشوه ی می و نقلت بدام آوردم
دلت چگونه ربودم به آب و دانه ی خویش

حسود تنگ نظر گو بداغ غصه بسوز
که هست خاتم مقصود بر نشانه ی خویش

سگ عنان خودم خوان که دولتم اینست
سرم بلند کن از خط تازیانه ی خویش

کلید گنج سعادت بدست شاه وشیست
که بر فقیر نبندد در خزانه ی خویش

نه مرغ زیرکم ای دهر سنگسارم کن
چرا که برده ام از یاد آشیانه ی خویش

مرو که سوز فغانی بگیردت دامن
سحر که یاد کند مجلس شبانه ی خویش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.