۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۴

مرا که تیره شد از کثرت گناه چراغ
چه سود آنکه درآرم بپیشگاه چراغ

خراب کوی مغانم که نیمشب چو روم
مهی ز هر طرف آرد به پیش راه چراغ

درآ بمیکده و اعتقاد روشن کن
که می برند از آنجا بخانقاه چراغ

چرا چو گلخنیان دل بخاک تیره نهی
ترا که خانه سپهرت و مهر و ماه چراغ

شنیده ام که ز همت به آفتاب رسید
بسوز این دل و برکن ز برق آه چراغ

بصدق دل چو درآیی بوادی ایمن
یقین که سرزند از هر بن گیاه چراغ

فروغ کوکب طالع کنون شود پیدا
که برفروخت فغانی ببزم شاه چراغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.