هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از فراق و جدایی است. شاعر از درد جان و تن بیمار، دل خونین، شب‌های هجران و اشک‌های گلگون سخن می‌گوید. او خود را در بیت‌الحزن و محروم از وصال یار می‌بیند و از دوری معشوق رنج می‌برد. شعر به فراق‌های معروف مانند فرهاد و مجنون نیز اشاره دارد و در نهایت، شاعر آرزوی پایان این دردها را دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند فراق، رنج و درد است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اشارات ادبی مانند فرهاد و مجنون نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۶۷

جانم افگارست و تن بیمار و دل خون از فراق
هر نفس دردیست بر درد من افزون از فراق

غرق خون دیده ام شبهای هجران و اجل
بر سرم پیوسته می آرد شبیخون از فراق

تا شد آن شاخ گل رعنا برون از دیده ام
می رود بر روی زردم اشک گلگون از فراق

از وصالش بیغمان در بزم عشرت شادمان
من درین بیت الحزن افتاده محزون از فراق

مانده محروم از حریم آستانش روز و شب
سنگ بر سر می زنم در کوه و هامون از فراق

دور ازان شیرین لب لیلی وش آمد بر سرم
آنچه آمد بر سر فرهاد و مجنون از فراق

گر نخواهی بر سر بیمار هجران آمدن
جان نخواهد برد مشتاق تو بیرون از فراق

تا شدی ای گوهر مقصود غایب از نظر
چشمه ی چشم فغانی گشت جیحون از فراق
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.