۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۰

دارم ز پسته ی تو بدل آتشین نمک
بستان که کس ندیده کبابی بدین نمک

دامن کشان و دست فشان می کنی خرام
می گیرد از غبار تو روی زمین نمک

گویا کسی که مرهم داغ دلم نهد
در دست تیغ دارد و در آستین نمک

شوری که من ز عشق تو دارم نداشت کس
زیرا که کس نداشت جوانی بدین نمک

گاهم بزهر چشم جگر می کنی کباب
گاهم به دیده می زنی از خشم و کین نمک

در گریه ی فراق، فغانی ز بخت شور
زد بر سواد دیده ی مردم نشین نمک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.