هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و هجران معشوق می‌نالد. او از غم و اندوهی که در دل دارد سخن می‌گوید و از معشوقی یاد می‌کند که دامنش پاک و بی‌آلایش است. شاعر با اشاره به زلف معشوق، پیوند ناگسستنی خود با او را بیان می‌کند و از درد هجران می‌نالد. در نهایت، او از خداوند می‌خواهد که به تیغ معشوق کشته شود تا از این درد رهایی یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد هجران و تمایل به مرگ برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است سنگین و نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۶۹

تا کی روم ز کوی تو غمگین و دردناک
در دیده آب گشته و بر رخ نشسته خاک

از خون غنچه ی دل احباب کن حذر
ای دامنت چو برگ گل نوشکفته پاک

پیش نسیم بسکه گریبان گشاده یی
دارم دلی ز دست تو چون غنچه چاک چاک

پیوند ما چو با سر زلف تو محکمست
سر رشته ی حیاتم اگر بگسلد چه باک

صید حرم که ساخت خدا قتل او حرام
می خواهد از خدا که بتیغت شود هلاک

در تنگنای هجر فغانی گشاد دل
از ناله ی حزین طلب و آه دردناک
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.