۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۹

تا کی روم ز کوی تو غمگین و دردناک
در دیده آب گشته و بر رخ نشسته خاک

از خون غنچه ی دل احباب کن حذر
ای دامنت چو برگ گل نوشکفته پاک

پیش نسیم بسکه گریبان گشاده یی
دارم دلی ز دست تو چون غنچه چاک چاک

پیوند ما چو با سر زلف تو محکمست
سر رشته ی حیاتم اگر بگسلد چه باک

صید حرم که ساخت خدا قتل او حرام
می خواهد از خدا که بتیغت شود هلاک

در تنگنای هجر فغانی گشاد دل
از ناله ی حزین طلب و آه دردناک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.