هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد عشق و هجران است. شاعر از رنجهای پنهان خود میگوید و چگونه عشق او را مانند مجنون به بیابانها میکشاند. او از تأثیرات عمیق عشق بر زندگی خود سخن میگوید و چگونه این عشق حتی طبیعت اطرافش را تغییر میدهد. در نهایت، شاعر به روشناییای که عشق در زندگی او ایجاد کرده اشاره میکند، هرچند که هجران نیز رنجهای زیادی برایش به همراه داشته است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۶۹
شود صد سوز پنهان هر دم از داغ دلم روشن
که داغ بود آیینه ی گیتی نمای من
روم در دشت و چون مجنون نهم سر در بیابانها
اگر نه غیرت عشق تو هر دم گیردم دامن
هوای آن گلم سوی گلستان می کشد ورنه
من دیوانه را یکسان نماید گلشن و گلخن
نهالی کز سرشک آتشینم پرورش یابد
بر آرد اخر آتش چون درخت وادی ایمن
چراغ و شمع او در بزم عیش یار روشن شد
من تنها نشین را خانه از مهتاب شد روشن
فغانی از کجا و جرعه ی وصلش همینش بس
که در هجرش خورد خونابه تا جانش بود در تن
که داغ بود آیینه ی گیتی نمای من
روم در دشت و چون مجنون نهم سر در بیابانها
اگر نه غیرت عشق تو هر دم گیردم دامن
هوای آن گلم سوی گلستان می کشد ورنه
من دیوانه را یکسان نماید گلشن و گلخن
نهالی کز سرشک آتشینم پرورش یابد
بر آرد اخر آتش چون درخت وادی ایمن
چراغ و شمع او در بزم عیش یار روشن شد
من تنها نشین را خانه از مهتاب شد روشن
فغانی از کجا و جرعه ی وصلش همینش بس
که در هجرش خورد خونابه تا جانش بود در تن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.