هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد و رنج خود میگوید و از ساقی میخواهد تا با آوردن شراب، مرهمی بر دردهایش باشد. او از ناملایمات زندگی شکایت دارد و آرزو میکند که شرایط بهبود یابد. شاعر از طبیعت و عناصر آن مانند باد و گلها نیز برای بیان احساسات خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مفاهیم مرتبط با آن، مناسبتر است که توسط افراد با درک و شناخت بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد.
شمارهٔ ۴۷۱
ساقی در آتشم، نظری در ایاغ کن
یعنی بیار مرهم و درمان داغ کن
کشتی روانه ساز که باد مراد خاست
اختر دلیل شد طلب شبچراغ کن
آن گوهر مراد که از دیده غایبست
شاید که در کنار تو باشد سراغ کن
ای آنکه سنگ می فگنی بر سبوی ما
بستان پیاله یی و علاج دماغ کن
از جام لاله مستم و از بوی گل خراب
باور نمی کنی سخنم، گشت باغ کن
مردم در انتظار و همایی نشد شکار
ای چرخ استخوان مرا پیش زاغ کن
در بزم عیش نیست فغانی دگر قرار
می زور کرد روی بکنج فراغ کن
یعنی بیار مرهم و درمان داغ کن
کشتی روانه ساز که باد مراد خاست
اختر دلیل شد طلب شبچراغ کن
آن گوهر مراد که از دیده غایبست
شاید که در کنار تو باشد سراغ کن
ای آنکه سنگ می فگنی بر سبوی ما
بستان پیاله یی و علاج دماغ کن
از جام لاله مستم و از بوی گل خراب
باور نمی کنی سخنم، گشت باغ کن
مردم در انتظار و همایی نشد شکار
ای چرخ استخوان مرا پیش زاغ کن
در بزم عیش نیست فغانی دگر قرار
می زور کرد روی بکنج فراغ کن
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.