۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۴

چشم من از نظاره ی آن زلف مشگبو
چون نافه ی تریست که خون می چکد از او

یک قطره خون سوخته ی خال گلرخیست
هر غنچه ی بنفشه که بینم بطرف جو

خونابه یی که می کشم از تیغ عشق تو
چون آب زندگی بگلو می رود فرو

خواهم چو گل سفینه ی دلرا ورق ورق
هر یک ورق به دست نگاری فرشته خو

تو شاه بیت دفتر حسنی و معنیت
خلق جمیل و خوی خوش و صورت نکو

هر نازکی که بود نهان در نقاب حسن
خالت نمود از شکن زلف مو بمو

لب بسته یی فغانی و احباب مستمع
طوطی تویی درین شکرستان سخن بگو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.