۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۶

دارم دلی هوای بسی خوبرو درو
یکقطره خون گرم و هزار آرزو درو

آیینه ییست دایره ی خط سبز تو
کز غایت صفا بتوان دید رو درو

نقاش صنع شکل دهانت ز نازکی
پرداخت آنچنان که نگنجید مو درو

دامن زدی بمجمر عود دلم بناز
پیچیده است چون گل نورسته بو درو

بستم در دل از جهت آنکه جای تست
تا غیر رو نیاورد از هیچ سو درو

بر شمع آفتاب زند خنده از طرب
هر دل که تافت پرتو روی نکو درو

بزمی که خفته اند حریفان بخواب خوش
خاموش به فغانی افسانه گو درو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.