هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد فراق و اشتیاق به معشوق سخن میگوید. تصاویر شاعرانه مانند چشم گریان، لب میگون، باران اشک، و چشمهی خون بهکار رفتهاند تا احساسات عمیق و دردناک عشق را بیان کنند. شاعر همچنین از حیرت و داغهای مکرر دل سخن میگوید و فضایی پر از اندوه و اشتیاق ایجاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد. همچنین، درک برخی از استعارهها و تصاویر شاعرانه ممکن است نیاز به بلوغ فکری بیشتری داشته باشد.
شمارهٔ ۴۸۹
چشم گریانم که می گردد ز شوقت خون درو
جا ندارد جز خیال آن لب میگون درو
غنچه ی سیراب از باران اشکم در چمن
چشمه ی خونست و غلتان لؤلؤ مکنون درو
آن چه روی عالم افروزست هر سو جلوه گر
کز لطافت مانده حیران دیده ی گردون درو
چیست دانی چشمه ی میم دهانت در سخن
نقطه ی موهوم و چندین نکته ی موزون درو
محمل لیلی بصد زیب و صفا آراست عشق
لیکن از تنگی نگنجد مستی مجنون درو
حیرتی دارم ز دل با آنکه صد جا داغ شد
داغ دیگر از کجا هر دم شود افزون درو
جا ندارد جان درون دل ز بسیاری درد
هر نفس دردی دگر می آید از بیرون درو
گلشن کویت که بزم عیش و جای خرمیست
تا بکی باشد فغانی با دلی پر خون درو
جا ندارد جز خیال آن لب میگون درو
غنچه ی سیراب از باران اشکم در چمن
چشمه ی خونست و غلتان لؤلؤ مکنون درو
آن چه روی عالم افروزست هر سو جلوه گر
کز لطافت مانده حیران دیده ی گردون درو
چیست دانی چشمه ی میم دهانت در سخن
نقطه ی موهوم و چندین نکته ی موزون درو
محمل لیلی بصد زیب و صفا آراست عشق
لیکن از تنگی نگنجد مستی مجنون درو
حیرتی دارم ز دل با آنکه صد جا داغ شد
داغ دیگر از کجا هر دم شود افزون درو
جا ندارد جان درون دل ز بسیاری درد
هر نفس دردی دگر می آید از بیرون درو
گلشن کویت که بزم عیش و جای خرمیست
تا بکی باشد فغانی با دلی پر خون درو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.