هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از شرم و ادب معشوق خود رنج میبرد و از دوری و بیاعتنایی او شکایت دارد. شاعر از ندامت و تلاشهای بیثمر خود میگوید و از تب و سوزی که دلیل آن را نمیداند، سخن میراند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به بلوغ عاطفی نیاز دارند.
شمارهٔ ۴۹۵
هرگز بکسی باز نشد چشم و لب تو
آه ای پسر از این همه شرم و ادب تو
ما خود ز ندامت سرانگشت گزیدیم
تا روزی دندان که باشد رطب تو
نزدیک رسم، رانی و از دور زنی تیر
دشوار بود قصه ی من در طلب تو
زنجیر شود پاره و از جای رود کوه
زینها که کشیدم من زار از سبب تو
این سوز نه از گرمی خونست فغانی
معلوم نکردیم که از چیست تب تو
آه ای پسر از این همه شرم و ادب تو
ما خود ز ندامت سرانگشت گزیدیم
تا روزی دندان که باشد رطب تو
نزدیک رسم، رانی و از دور زنی تیر
دشوار بود قصه ی من در طلب تو
زنجیر شود پاره و از جای رود کوه
زینها که کشیدم من زار از سبب تو
این سوز نه از گرمی خونست فغانی
معلوم نکردیم که از چیست تب تو
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.