۱۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۷

منت که باز شد گرهی از جبین تو
حرفی شنیدم از لب چون انگبین تو

از یک اشاره می کشی و زنده می کنی
صد آفرین بغمزه ی سحرآفرین تو

ای باغبان که نخل گلت بر مراد باد
از دور چند غصه خورد خوشه چین تو

میکش بهر کرشمه که دانی ترا چه غم
شکر خدا که نیست کسی در کمین تو

با هر که دم زدی سخنت زود در گرفت
آه ای شکر لب از نفس آتشین تو

شاهان نهاده پیش لبت مهر بر دهان
زان اسم اعظمی که بود بر نگین تو

آهی زدی چنانکه فغانی هلاک شد
فریاد از دل تو و آه حزین تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.