۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۴

بازم ز جفایی دل افگار شکسته
بیداد گلی در جگرم خار شکسته

آه از دل آن مست که می خورده باغیار
ساغر بسر یار وفا دار شکسته

دیگر چه ملامت بود از جنگ رقیبان
ما را که سرو دست در اینکار شکسته

رسوایی و تر دامنی از خلق چه پوشیم
پیمانه ی ما بر سر بازار شکسته

چون برگ گل و لاله روان گشت ببستان
جام طرب ما که بگلزار شکسته

در گلشن عیشم نظر انداز بعبرت
تا سوخته بینی در و دیوار شکسته

این مستی از اندازه برونست فغانی
امروز خمار تو مگر یار شکسته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.