هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از هجران می‌گوید. او از درد دوری و بی‌وفایی معشوق شکایت دارد و احساس تنهایی و ترس را در شب هجران بیان می‌کند. همچنین، از داغداری و سوختن در آتش عشق سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که غم دیگران با ترانه تسکین می‌یابد، اما غم او با ترانه بیشتر می‌شود. در نهایت، شاعر از زخم‌های عاطفی خود می‌گوید که مانند سیل خون جاری شده‌اند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و بیان درد و رنج‌های عشق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن و سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۵۱۸

منمای سوار گردی بعنان تو روانه
نروم ز پیش راهت بجفای تازیانه

در خرگهت ندانم ز چه گشته ارغوانی
مگر آنکه دادخواهی زده سر بر آستانه

شب هجر بیتو وحشت بودم ز سایه ی خود
سزد ار چراغ روشن نکنم بکنج خانه

منم آنکه نخل عیشم ز بتان نبست صورت
نه به آه پر شراره نه به اشک دانه دانه

بمحبت تو جمعی شده گرم خون، ولیکن
من داغدار سوزم بستم درین میانه

غم هر کسی که دیدم به ترانه یی بسر شد
بجز از غم دل من که فزون شد از ترانه

من زخم خورده جایی نگذشتم ای فغانی
که چو سایه سیل خونی نشد از پیم روانه
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.