۱۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۵

بچشم من ز دگر روزها فزون شده یی
نظر در آینه افگن ببین که چون شده یی

دگر بدیده چنانی که دل گمان دارد
که حالی از چمن ای تازه گل برون شده یی

شدم بیک نظر از هوش، وه که چون شد حال
بمجلسی که بدین تازگی درون شده یی

چه رنگ و بوست که دیگر ز دیدنش داغم
بخون کیست کزینگونه لاله گون شده یی

چنان بگریه ی من خنده می زنی که مگر
نه ارغوانی ازین قطره های خون شده یی

رهم زدی بسخن الله این چه شیرینیست
که دلفریب تر از شکر و فسون شده یی

ز غیرت که فغانی بخود زدی آتش
بگو چه شد که همه آفت و جنون شده یی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.