۱۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳۱

ای شمع جمالت اثر نور آلهی
رخسار دل افروز تو آیینه ی شاهی

هر چشم زدن بهر غزالان سیه چشم
زان چشم سیه، وام کند سرمه سیاهی

ای فتنه و آشوب و بلا شیوه ی چشمت
غیر از تو کس این شیوه ندانست کماهی

روزی که گل روی ترا دایره بستند
دادند بحسنت مه و خورشید گواهی

هر گل که نه از چشمه ی مهر تو خورد آب
در باغ جهان نام برآرد بگیاهی

غافل مشو از زاری ما ای گل رعنا
این اشک جگرگون نگر و چهره ی کاهی

هر صبحدم از گریه ی جانسوز فغانی
بر ماه زند خون جگر موج ز ماهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.