هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و عشق ناکام خود می‌گوید. او از گریه‌های بی‌پایان، آتش درون و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که اگر همتی دارد، به او توجه کند. شعر پر از تصاویر شاعرانه مانند چشمه‌های خون، گلزار، شمع‌ها و خارهای گلستان است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'چشمه‌های خون' ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۴۷

چنان شد گریه ی من در فراق لاله رخساری
که چندین چشمه ی خون سر زد از هر طرف گلزاری

مرا بس گرم می پرسی که چونی از تماشایم
تو حال دیگران را پرس من در آتشم باری

بقند و گل نوازی دیگران را چون دهی ساغر
چه شدهم می توان کند از دل آزرده یی خاری

بذوق انگبین تن در ملامت داده ام ورنه
زهر خار گلستانت چرا می دیدم آزاری

هزاران شمع روشن می توان در یکنفس کشتن
چراغ مرده یی را زنده کن گر می کنی کاری

ملولم زین گدایی شوخ من تلخی بگو باری
گرم چیزی نمی بخشی خموشم کن بگفتاری

نیی بلبل فغانی سر بتاب از پای سرو و گل
بیا گر همتی داری، قدم نه بر سر داری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.