هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حضور معشوقی سخن میگوید که با وجود درد و رنجی که به شاعر وارد میکند، حضورش شیرین و جانفزا است. شاعر از زیبایی و بوی خوش معشوق، بیوفاییها و دلشکستگیهایش میگوید و در نهایت به امید وصال و عشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۴۶
دوش از طرف گلستان مست و غلتان آمدی
گرچه ما را کشتی اما خوشتر از جان آمدی
با که می خوردی که بیخود گشتم از بوی خوشت
از در میخانه یا از گشت بستان آمدی
از تو کافر دل امید آب حیوان داشتم
خود برای خوردن خون مسلمان آمدی
بس عجب بودی که نخلت سر کشید از باغ من
ره غلط کردی و در دلهای ویران آمدی
بیوفایی شد دو چارت یا گرفتاری بگو
کانچنان دل جمع رفتی و پریشان آمدی
در خیال آرزوی وصل فالی می زدم
ناگه از مجلس خرامان و غزلخوان آمدی
بیخودی کردی فغانی ریش دل بشکافتی
رو که در بزم وفا آلوده دامان آمدی
گرچه ما را کشتی اما خوشتر از جان آمدی
با که می خوردی که بیخود گشتم از بوی خوشت
از در میخانه یا از گشت بستان آمدی
از تو کافر دل امید آب حیوان داشتم
خود برای خوردن خون مسلمان آمدی
بس عجب بودی که نخلت سر کشید از باغ من
ره غلط کردی و در دلهای ویران آمدی
بیوفایی شد دو چارت یا گرفتاری بگو
کانچنان دل جمع رفتی و پریشان آمدی
در خیال آرزوی وصل فالی می زدم
ناگه از مجلس خرامان و غزلخوان آمدی
بیخودی کردی فغانی ریش دل بشکافتی
رو که در بزم وفا آلوده دامان آمدی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.