۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸

ای غایت اندیشه ی دانش سخنت را
می بوسم و می دارم چون دیده گرامی

شاید که ببندد کمر از لطف سخنهات
آب سخن جان سخنگو بغلامی

تو خضری و لطف سخنت آب حیاتست
معلوم شد این حریف دلم را بتمامی

ختمست سخن بر تو و یارای سخن نیست
در دور تو کسرا که تو سلطان کلامی

نام تو امامی است بلی زیبدت این نام
بر لفظ و معانی چو امیری و امامی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.