هوش مصنوعی: این شعر از سعدی بیانگر عشق و وفاداری بی‌قید و شرط شاعر به معشوق است. شاعر اعلام می‌کند که حتی در برابر تهدید و جفا نیز از عشق خود دست برنمی‌دارد و حاضر است هر رنجی را تحمل کند. او از درد عشق می‌گوید و اینکه هیچ چیز نمی‌تواند او را از این راه بازدارد. همچنین، شاعر به ناتوانی خود در برابر عشق و عدم توانایی در ترک آن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و وفاداری بی‌قید و شرط نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل ۴۱۱

گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم
اول کسی که لاف محبت زند منم

گویند پای دار اگرت سر دریغ نیست
گو سر قبول کن که به پایش درافکنم

امکان دیده بستنم از روی دوست نیست
اولیتر آن که گوش نصیحت بیاکنم

آورده‌اند صحبت خوبان که آتش است
بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم

من مرغ زیرکم که چنانم خوش اوفتاد
در قید او که یاد نیاید نشیمنم

دردیست در دلم که گر از پیش آب چشم
برگیرم آستین برود تا به دامنم

گر پیرهن به در کنم از شخص ناتوان
بینی که زیر جامه خیالیست یا تنم

شرط است احتمال جفاهای دشمنان
چون دل نمی‌دهد که دل از دوست برکنم

دردی نبوده را چه تفاوت کند که من
بیچاره درد می‌خورم و نعره می‌زنم

بر تخت جم پدید نیاید شب دراز
من دانم این حدیث که در چاه بیژنم

گویند سعدیا مکن از عشق توبه کن
مشکل توانم و نتوانم که نشکنم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۱۰
گوهر بعدی:غزل ۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.