هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سعدی، بیانگر وفاداری و عشق عمیق شاعر به معشوق است. شاعر از فراموش نشدن عهد قدیم و ماندن خیال معشوق در ذهنش سخن می‌گوید. او از تأثیرات معنوی و روحانی معشوق بر خود و دیگران می‌گوید و عشق را فراتر از حکمت و عقل می‌داند. در نهایت، شاعر به تسلیم در برابر عشق و ناتوانی در پنهان کردن احساساتش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۴۳۲

ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم
الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم

هر یک از دایره جمع به راهی رفتند
ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم

باغبان گر نگشاید در درویش به باغ
آخر از باغ بیاید بر درویش نسیم

گر نسیم سحر از خلق تو بویی آرد
جان فشانیم به سوغات نسیم تو نه سیم

بوی محبوب که بر خاک احبا گذرد
نه عجب دارم اگر زنده کند عظم رمیم

ای به حسن تو صنم چشم فلک نادیده
وی به مثل تو ولد مادر ایام عقیم

حال درویش چنان است که خال تو سیاه
جسم دل ریش چنان است که چشم تو سقیم

چشم جادوی تو بی واسطه کحل کحیل
طاق ابروی تو بی شائبه وسمه وسیم

ای که دلداری اگر جان منت می‌باید
چاره‌ای نیست در این مسأله الا تسلیم

عشقبازی نه طریق حکما بود ولی
چشم بیمار تو دل می‌برد از دست حکیم

سعدیا عشق نیامیزد و عفت با هم
چند پنهان کنی آواز دهل زیر گلیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۳۱
گوهر بعدی:غزل ۴۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.