۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱

آنها که بی تو در دل و جان سقیم ماست
از درد خود بپرس که یار قدیم ماست

باغ بهشت بی سر کویت جهنم است
دیدار حور بی تو عذاب الیم ماست

گردن ز تیغ حکم تو پیچیدمی ولی
ترک رضای دوست خطای عظیم ماست

گفتم یکی ز حلقه به گوشان تُست دُر
خندان شد و نمود که آری یتیم ماست

قانع شدن به سرو خیالی ز قامتش
کج بینیِ طبیعتِ نا مستقیم ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.