۲۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴

آن پری چهره که در پردهٔ جان مستور است
شوخ چشمی ست که هم ناظر و هم منظور است

یار نزدیکتر از ماست به ما در همه حال
گر به معنی نگری، ورنه به صورت دور است

همه در حلقهٔ وصلیم به جانان لیکن
هرکه مشغول به غیر است از او مهجور است

اختلاف نظر از ظلمت تأثیر هواست
ورنه بینایی اعیان همه از یک نور است

هرکه حلاّج صفت کرد سری بر سرِ دار
در ره عشق به هرجا که رود منصور است

اینچنین کز میِ شوق است خیالی مدهوش
فراق اگر می نکند سر زقدم معذور است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.