۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲

اگر گویی که حسن از رویِ من خاست
دروغی نیست در روی تو پیداست

بدین رفتار و شکل ای سرو قامت
به هرجا می روی کارِ تو بالاست

عجب سروی که اندر باغِ خوبی
چو بنشستی ز هر سو فتنه برخاست

دلا چون سوختی در زلف او پیچ
که شد بازار گرم و وقت سوداست

دل از زلفش نگه دار ای خیالی
که هندویی ست دزد و دست ناراست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.