۴۹۰ بار خوانده شده

غزل ۵۹۲

روی بپوش ای قمر خانگی
تا نکشد عقل به دیوانگی

بلعجبی‌های خیالت ببست
چشم خردمندی و فرزانگی

با تو بباشم به کدام آبروی
یا بگریزم به چه مردانگی

با تو برآمیختنم آرزوست
وز همه کس وحشت و بیگانگی

پرده برانداز شبی شمع وار
تا همه سوزیم به پروانگی

یا ببرد خانه سعدی خیال
یا ببرد دوست به همخانگی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۹۱
گوهر بعدی:غزل ۵۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.