۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲

چمن را تا نسیمت در دماغ است
ز شادی غنچه را دل باغ باغ است

چو گیسو باز کردی رخ مپوشان
که حسن شب به دیدار چراغ است

تو برخور گرچه از خوان جمالت
نصیب جان عاشق درد و داغ است

چو عشق آمد درون سینه ای جان
تو فرما، کز توام باری فراغ است

خیالی ماجرای ما و زلفش
همان افسانهٔ طوطی و زاغ است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.