۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱

کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست
به جز عنایت تو هیچ عذرخواهی نیست

سرم فدای رهت باد تا نگویندت
که در طریقهٔ عشق تو سر به راهی نیست

دلا ز باده پرستی خجل مشو کاین جرم
خطای ماست وگرنه تو را گناهی نیست

سریر سلطنت او را مسلّم است ای دل
که غیر مسند تجرید تکیه گاهی نیست

دلِ خیالیِ آشفته را که ناپیداست
در این که زلف تو برده ست اشتباهی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.