هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق و وابستگی خود را به معشوق بیان می‌کند و اعلام می‌کند که هیچ پناهگاه و عذرخواهی جز او ندارد. او سرسپردگی خود را به راه عشق معشوق نشان می‌دهد و از گناهان خود در برابر معشوق سخن می‌گوید. همچنین، او برتری و سلطنت معشوق را مسلم می‌داند و از تأثیرات عشق او بر دل آشفته‌اش می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۷۱

کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست
به جز عنایت تو هیچ عذرخواهی نیست

سرم فدای رهت باد تا نگویندت
که در طریقهٔ عشق تو سر به راهی نیست

دلا ز باده پرستی خجل مشو کاین جرم
خطای ماست وگرنه تو را گناهی نیست

سریر سلطنت او را مسلّم است ای دل
که غیر مسند تجرید تکیه گاهی نیست

دلِ خیالیِ آشفته را که ناپیداست
در این که زلف تو برده ست اشتباهی نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.