۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱

هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیست
ما سرِ تسلیم بنهادیم تا تقدیر چیست

ظاهراً با حلقهٔ زلف تو دارد نسبتی
ورنه مقصودِ دل دیوانه از زنجیر چیست

هر شب از آشفتگی زلف تو می بینم به خواب
یارب این خواب پریشان مرا تعبیر چیست

ای که هردم می کشی تیغی به قصد خون من
گر به قتل من تو خوشدل می شوی تقصیر چیست

پیر شد مسکین خیالی در غم هجران یار
و آن جوان هرگز نمی پرسد که حال پیر چیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.