۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۰

تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند
صفت نافهٔ چین فکر خطا می داند

با من آن غمزهٔ پر فتنه چه ها کرد و هنوز
در فن خویش چه گویم که چه ها می داند

زلف مشگین تو با آن که پریشان حال است
مو به مو حال پریشانی ما می داند

حالیا سوختهٔ آتش هجریم و هنوز
چه شود عاقبت کار خدا می داند

بازم از غصه درون خون شد و زاین بیرون نیست
که نمی داند از آن لعل تو یا می داند

بادپیمای خیالی به هوای قد توست
تو گر آگه نیی ای سرو صبا می داند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.