هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی خود به معشوق سخن میگوید. او از زیباییهای معشوق مانند زلف و نافه و غمزههای فتنهانگیز او یاد میکند و از درد هجران و عشق نافرجام مینالد. شاعر همچنین به تقدیر و عاقبت کار اشاره میکند و از ناآگاهی خود و آگاهی باد صبا از حالش سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایینتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۴۰
تا دلم شیوهٔ آن زلف دوتا می داند
صفت نافهٔ چین فکر خطا می داند
با من آن غمزهٔ پر فتنه چه ها کرد و هنوز
در فن خویش چه گویم که چه ها می داند
زلف مشگین تو با آن که پریشان حال است
مو به مو حال پریشانی ما می داند
حالیا سوختهٔ آتش هجریم و هنوز
چه شود عاقبت کار خدا می داند
بازم از غصه درون خون شد و زاین بیرون نیست
که نمی داند از آن لعل تو یا می داند
بادپیمای خیالی به هوای قد توست
تو گر آگه نیی ای سرو صبا می داند
صفت نافهٔ چین فکر خطا می داند
با من آن غمزهٔ پر فتنه چه ها کرد و هنوز
در فن خویش چه گویم که چه ها می داند
زلف مشگین تو با آن که پریشان حال است
مو به مو حال پریشانی ما می داند
حالیا سوختهٔ آتش هجریم و هنوز
چه شود عاقبت کار خدا می داند
بازم از غصه درون خون شد و زاین بیرون نیست
که نمی داند از آن لعل تو یا می داند
بادپیمای خیالی به هوای قد توست
تو گر آگه نیی ای سرو صبا می داند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.