۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۵

چشمت که به جز فتنه گری کار ندارد
شوخی ست که در شیوهٔ خود یار ندارد

ایمن ز دل آزاریِ چشمِ تو عزیز است
کآن شوخ بد آموخته را خوار ندارد

از دولت هجران تو حاصل دل ریشم
جز صبرِ کم و محنت بسیار ندارد

حاشا که چو منصور بسرّ تو برد پی
هر بی سروپایی که سرِ دار ندارد

گویم که سگ کوی تو را نام خیالی ست
زین نام سگ کوی تو گر عار ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.