۱۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۲

دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد
وز عمر به جز وصل تو مقصود ندارد

بر سوختهٔ آتش غم مرحمتی کن
امروز که حلوای لبت دود ندارد

آن بخت که یابم ز دهان تو نشانی
بسیار طلب کردم و موجود ندارد

از دست مده نقد دلم را که به آخر
بسیار پشیمان شوی و سود ندارد

ز آن گونه به درد تو دل ریش خیالی
خود کرد که اندیشهٔ بهبود ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.