۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۸

یار در کار دلم کوشش بسیاری کرد
عاقبت آه جگر سوختگان کاری کرد

کرد چشم تو به نیش ستمی مرهم ریش
بین که تیمار دلم هندوی بیماری کرد

خود فروشی به خطت مشگ اگر کرد چه باک
بود سودایی و خود را به تو بازاری کرد

دوش از آتش من شمع چو آگاهی یافت
بر منش سوخت دل و گریهٔ بسیاری کرد

دیده نقدی که به صد خون جگر گِرد آورد
مردمی بین که نثار قدم یاری کرد

طرّه را بیش در آزار خیالی مفرست
تا نگویند فلان پشتیِ طرّاری کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.