۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۲

دلا غم یار ما شد دل به جا دار
که او را یافتم یار وفادار

طریق باده نوشی گرچه جرم است
بنوش و چشم رحمت از خدادار

تو را ای سرو بالا خود که آموخت
که این بیچاره را چندین بلا دار

خطت را جان اگر مشگ ختا گفت
خطایی گفت تو بر جان ما دار

گذشتی دی به باغ و گشت شمشاد
به صد جان سرو قدت را هوادار

خیالش جز دل ما ای خیالی
ندارد جای دیگر دل به جادار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.