۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۹

گرچه اسرار نهانی می شود معلوم من
زآن چه حاصل چون نشد هیچ آن دهان مفهوم من

یار بوسی وعده فرمود از دهان خود مرا
آه اگر گردد چو دی آن وعدهٔ معدوم من

دم به دم خون می خورم از بخت خویش و صابرم
کاین شد از خوان ارادت در ازل مرسوم من

گرچه شد دور از حریم خاص وصل او نشد
ناامید از رحمت عامش دل محروم من

کی شدی کار خیالی راست از کوشش اگر
چارهٔ کارش نکردی خدمت مخدوم من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.