۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۳

به هوا و هوس نکهت پیراهن تو
گر رود جان من از سینه فدای تن تو

گر بپیچیم سر، از شیوهٔ مردی نبود
به جفایی که کند غمزهٔ مرد افکن تو

ای که شد دامنم از دست جفاهای تو چاک
رحمتی گر نکنی دست من و دامن تو

بدمکن ای مه و پرهیز که آتش نزند
دود آه من دلسوخته در خرمن تو

عشق از آن غمزه چو تیغی به کف آورد ای دل
سرخود گر نکنی خون تو در گردن تو

گر خیالی به وفایت ندهد جان حزین
به چه فن جان برد ای شوخ ز مکر و فن تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.